+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۴/۰۵ ساعت 20:34 توسط علی بیاتی
|
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۴/۰۵ ساعت 20:32 توسط علی بیاتی
|
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۴/۰۵ ساعت 20:31 توسط علی بیاتی
|
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۴/۰۵ ساعت 20:27 توسط علی بیاتی
|
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۴/۰۵ ساعت 20:26 توسط علی بیاتی
|
سلام من علی بیاتی هستم به وبلاگ من خوش آمدید.
لیلی مجنون یک شبی مجنون نمازش راشکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست گفت یارب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای خسته ام از این عشق دلخونم نکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم در رگت پنهانت و پیدایت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم کردمت اواره صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد سوختم در حسرت یک یاربت غیر لیلا بر میامد از لبت روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی حالا این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم
این وبلاگ به خاطر عشق به تو تاسیس شد و تا آخرش هم به یاد تو باقی میمونه
یک بار عاشق شدم و یک عمر برای تو ،یک بار هم نگفتی دستهایم مال تو